محیامحیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

محیا بانو

محیا موهاشو کوتاه کرده

پایان سفر

ماشب چهارشنبه ساعت 11 شب مشهد رو به سمت سمنان ترک کردیم .البته عصر روز چهارشنبه ساعت 5 رفتیم حرم زیارت کردیم دعای وداع خوندیم بعد نماز به سمت کمپ برگشتیم  از امام رضا خواستم که حداقل سالی یه بار هم که شده ما رو طلب کنه بریم پا بوسش برای همه کسانی  که التماس دعا گفته بودن هم دعاکردیم ونائب الزیاره بودیم این سفر ،سفر فوق العاده خوبی بود خیلی  خوش گذشت مخصوصن زمانی که من خودم 
8 مهر 1393

خاطرات مشهد --(فصل دوم )

ما تقریبا به مدت 5 شب در مشهد بودیم یک روز کامل رفتیم بازار وگردش در شهر بازی وجاهای دیدنی  بقیه روز ها هم میرفتیم حرم ،بیشتر اوقات صبح زودوعصر هم حدود ساعت 5 حرم می رفتیم بعد از نماز  بر میگشتیم .         ...
7 مهر 1393

واما اقامت در مشهد (کمپ غدیر)

شب که رسیدیم خیلی خسته بودیم آدرس کمپ غدیر رو گرفتیم و رفتیم کمپ چادر زدیم وخوابیدیم  از بس خسته بودیم شام هم نخوردیم .صبح بعد از خوردن صبحانه  ، بابا وداداش مسعود رفتن حموم  بعد من وتو با خاله رفتیم حموم غسل زیارت کردیم بعد آماده رفتن به حرم شدیم روز میلاد امام رضا بود  مشهد خیلی شلوغ بود .تو وداداش مسعود همراه بابا رفتین حرم ،منو خاله هم باهم رفتیم تو به خاطر شلوغ  بودن حرم ترسیده بودی وگریه می کردی داداش مسعود هم گم شده بود خلاصه اون روز بابا خیلی خسته  شد.                    محیا در این سفر خیلی به سرسره علاقه...
7 مهر 1393

خاطرات مشهد--(-فصل اول)

ما یازده شب در تاریخ 93/6/14 جمعه شاهرود رسیدیم بعد از خوردن شام خوابیدیم صبح زود بیدار شدیم  صبحانه خوردیم بعد حرکت کردیم حدود ساعت 9 صبح بود .ساعت 12 نزدیک سبزوار بودیم که بنزین زدیم  ودوباره حرکت کردیم یک اتفاق جالب هم برامون افتاد که به خواست خدا حل شد ساعت 13 به سبزوار رسیدیم  من سریع ناهار پختم ،چای دم کردم .نماز خوندیم ،ناهار خوردیم بابا حدود 1ساعت خوابید بعد دوباره به سمت  مشهد حرکت کردیم              خوردن ناهار در پارک بلوار سبزوار     حدود ساعت 10شب به مشهد رسیدیم البته 60 کیلومتری مشهد بودیم ماشینمون خراب شد...
7 مهر 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به محیا بانو می باشد